اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیاه

نویسه گردانی: SYAH
سیاه . (اِخ ) نام اسب اسفندیار است و چون سیاه بوده بدین نام میخوانند. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (از جهانگیری ). || (اِ) اسب سیاه بطور مطلق :
تو بردار زین و لگام سیاه
برو سوی آن مرغزاران پگاه .

فردوسی .


بیارید گفتا سیاه مرا
نبرده قبا و کلاه مرا.

فردوسی .


ابا خود ببرده ست خنگ و سیاه
که بد باره ٔ نامبردار شاه .

فردوسی .


از پشت سیاه زین فروکرد
بر زرده ٔ کامران برافکند.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نفت سیاه . [ ن َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفت تصفیه نشده . باقی مانده ٔ نفت طبیعی پس از استخراج بعضی از مشتقات از آن مانند نفت سفید، بن...
نفط سیاه . [ ن َ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفت سیاه . رجوع به نفت سیاه شود.
سیاه‌ مشق یکی از رشته‌های خوش‌نویسی ایرانی است که در آن خوشنویس با نوشتن برخی حروف، کلمات و جملات به‌صورت تکراری یا متقاطع، کمپوزیسیون ویژهٔ خود را خل...
سیاه رود. (نام درست "سارو" )، رودخانه‌ای است که از چشمه‌سارهای دامنه‌های جنوبی کوه البرز و از ناحیه‌های گٔل‌افشان و سید ابوصالح سرچشمه میگیرد و از کنا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گُ نِ. کلامی از روی تحکم در برابر تکرار "گشنه ام" از سوی کودکان در گویش کازرونی(ع.ش)
روستایی از توابع شهرستان رودان در استان هرمزگان. سیاه به معنی تیره و مغان جمع مغ که در زبان محلی معنی نخل می دهد.
کنجد سیاه . [ ک ُ ج ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان و از دسته ٔ علف گربه ها که یک ساله است و دارای گلهای آبی و گ...
لای سیاه . (اِخ ) نام نهری در فارس ، فاضل آب چشمه های بلوک بیضا جمع شده و رودخانه گشته از میان بلوک بیضا و رامجرد گذشته در صحرای آهو چرزر...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۲۲ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.