سیخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راست شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
سیخ شدن با کسی ؛ کنایه از حریف و مقابل شدن با او. (از آنندراج )
: شمع گر بسیار سرکش افتد از کون خری
کی تواند سیخ شد در پیش تیغ آفتاب .
ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).
شاها برسات خانه ام کند از بیخ
می نتواند کوه شدن با وی سیخ
برمن چون شد منزل نورس دوزخ
امسال که شد بهشت نورس تاریخ .
باقر کاشی (ازآنندراج ).