اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیر گشتن

نویسه گردانی: SYR GŠTN
سیر گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . مستغنی گشتن :
دیده از دیدنش نگشتی سیر
همچنان کز فرات مستسقی .

سعدی .


|| عاجز شدن :
زین نمط بسیار برهان گفت شیر
کز جواب آن جبریان گشتند سیر.

مولوی .


|| پر شدن :
سیر گشتی سیر گوید نی هنوز
اینت آتش اینت تابش اینت سوز.

مولوی .


|| آرام گرفتن . تمایل بچیزی نداشتن :
هم از جنگ جستن نگشتیم سیر
بجایست شمشیر و چنگال شیر.

فردوسی .


دو شیر ژیان و دو پیل دلیر
نگشتند از جنگ و پیکار سیر.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.