اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیم بناگوش

نویسه گردانی: SYM BNAGWŠ
سیم بناگوش . [ ب َ ] (ص مرکب ) آنکه بناگوش وی چون سیم سپید است . کنایه از جوان زیباکه بناگوش وی لطیف و چون سیم سپید است :
می دیرینه گساریم بفرعونی جام
از کف سیم بناگوشی با کف خضیب .

منوچهری .


شوخی شکرالفاظ و مهی سیم بناگوش
سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.