اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیم ساعد

نویسه گردانی: SYM SAʽD
سیم ساعد. [ ع ِ ] (ص مرکب ) که بازوان سپید برنگ نقره دارد. سپیدبازو. که بازوی سیمگون دارد :
چرا که خواجه بخیل و زنش جوانمرد است
زنی چگونه زنی سیم ساعد و لنبه .

عماره ٔ مروزی .


شاد باش و می ستان از ریدکان و ساقیان
ساقیان سیم ساعد ریدکان سیم ساق .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.