اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیمین زنخ

نویسه گردانی: SYMYN ZNḴ
سیمین زنخ . [ زَ ن َ ] (ص مرکب ) سیمین ذقن :
جامه دانی دارد آن سیمین زنخ
کاندرو گم میشود کالای من .

سعدی .


شبانگه مگر دست بردش به سیب
که سیمین زنخ بود و خاطرفریب .

سعدی .


رجوع به سیمین ذقن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.