اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیه کاسه

نویسه گردانی: SYH KASH
سیه کاسه . [ ی َه ْ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم بخیل ، رذل ، گرفته ، سفله و ممسک . (برهان ).بخیل و ممسک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
سیه کاسه و دون و پرخوار بود
شتروار دائم به نشخوار بود.

بوالمثل بخاری .


دهر سیه کاسه ای است ما همه مهمان او
بی نمکی تعبیه ست در نمک خوان او.

خاقانی .


تا خوانچه ٔ زر دیدی بر چرخ سیه کاسه
بی خوانچه سپید آید میخوار به صبح اندر.

خاقانی .


برو از خانه ٔ گردون بدر و نان مطلب
کاین سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را.

حافظ.


حذر ز فتنه ٔ آن چشم نیم باز کنند
ز میزبان سیه کاسه احتراز کنند.

صائب (از آنندراج ).


رجوع به سیاه کاسه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.