اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیه گلیمی

نویسه گردانی: SYH GLYMY
سیه گلیمی . [ ی َه ْ گ ِ ] (حامص مرکب ) بدبختی . سیه روزی . بی دولتی . مفلسی :
ز روز و شب شده ام سیر چون به پیش دلم
سیه گلیمی شب همچو روز شد پیدا.

مجیرالدین بیلقانی .


کردند بسی سفیدسیمی
از ما نشد این سیه گلیمی .

نظامی .


گلیم بین که در آن بر چه عیش میراند
سیه گلیمی من بین که دورم از بر او.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.