شاپور
نویسه گردانی:
ŠAPWR
شاپور. (اِخ ) شهر... نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون است . حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال ارتفاعات چنار شاهیجان و سلبیز و نودان ، از جنوب کوه کمارج و دهستان حومه ، از خاور ارتفاعات دوان ، از باختر ارتفاعات ناحیه ٔ ماهور و میلاتی . موقعیت آن جلگه و دامنه است و رودخانه ٔ شاپور از وسط دهستان می گذرد. این دهستان در شمال باختر بخش واقع است . هوای آن گرم و مالاریایی است .آب مشروب و زراعتی آن از رودخانه ٔ شاپور و چشمه و قنات است . محصولات آن عبارت است از: غلات ، برنج ، تریاک و محصولات صیفی . شغل اهالی زراعت است . زبان مردم شهر،فارسی و شیعه ٔ دوازده امامی اند از بیست و پنج آبادی تشکیل شده و نفوس آن در حدود 4300 تن است و قراء مهم آن عبارتند از: اردشیری ، تل گاوک ، جدس ، حسین آباد، خداآباد، زنگنه . خرابه های شهرشاپور و غار معروف آن دراین دهستان است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). در شاپور چنانکه مقدسی گوید ده نوع عطر روغنی بعمل می آمد: عطر بنفشه ، عطر نیلوفر، عطر نرگس ، عطر کارده ، عطر سوسن ، عطر زنبق ، عطر مورد، عطر مرزنجوش ، عطر بادرنگ و عطر بهارنارنج و به کشورهای مشرق زمین فرستاده میشد. (ترجمه ٔ سرزمین های خلافت شرقی ص 315). بزرگترین حجاری ساسانی در شاپور است که اندکی خارج از جاده ٔ شیراز به بوشهر قرار دارد. (تاریخ صنایع ایران ص 105). و رجوع به ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ص 118، مجمل التواریخ و القصص ص 2، 32، 32 ح ، 39، 84، 337، ابن اثیر ج 1 ص 134 و شاپوربن اردشیر و رجوع به بیشابور شود.
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
غار شاپور. [ رِ ] (اِخ ) غاری است در شهر شاپور فارس . پورداود در ج 1 یشتها آورده اند: اما از نقوشی که ازپادشاهان ساسانی در نقش رستم و نقش رجب...
گند شاپور. [ گ ُ دِ ] (اِخ ) رجوع به گندیشاپور و جندیشاپور و جندیسابور شود.
شاپور به باجرمی شهری بنا کرد و آن را خنی شاپور نام کرد. (تاریخ بلعمی ج 2، ص 910)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تنگ شاپور. [ ت َ گ ِ ] (اِخ ) تنگی است در حوالی شهر کازرون فارس که آن را خوره شاپور گویند و در آنجا شهری بوده که شاپور پادشاه ایران بنام ...
شاپور وراز. [ وُ ] (اِخ ) ۞ در عهد نرسه مرزبان آذربایجان بود و یکی از اشراف درجه ٔ اول محسوب میشد. (ایران در زمان ساسانیان ص 159). ظاهراً...
برزخ شاپور. [ ب َ زَ ] (اِخ ) عکبرا. رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72 شود.
خندق شاپور. [ خ َ دَ ق ِ ] (اِخ ) خندقی در بیابان کوفه است که پادشاه ایران [ شاپور ] آن را میان خاک عرب و عجم کنده روی این خندق مناظر...
شاپور قاجار. [ رِ ] (اِخ ) شاهزاده شیخعلی میرزا است . او هم از فرزندان حضرت خاقان صاحبقران مغفور فتحعلی شاه مبرور بوده والده اش صبیه ٔ شیخعلی...