شاخ آهو. [ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی کمان تیراندازی باشد. (برهان قاطع). کنایه از کمان است . (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا)
: چو بر شاخ آهو کشد چرم گور
بدوزد سر مور بر پای مور.
نظامی (از انجمن آرا).
-
امثال :
برات بر شاخ آهو ؛ کنایه از وعده ٔ دروغ و مطلبی که حصول آن مقدور نباشد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). نوید دادن در خیر یا شر. وعد و وعید. برات عاشقان بر شاخ آهو. (انجمن آرا) (آنندراج )
: بنوعی خوشدلی رم کرده از عالم که پنداری
بط مینای می بر شاخ آهو آشیان دارد.
محسن تأثیر (از آنندراج ).
و رجوع به شاخ شود. || ظاهراً حلوایی است خشک و زودشکن . (یادداشت مؤلف )
: شاخ آهو تو ندانی که چگونه شکند
هم بدانسان شکند شیر ژیان را دندان .
فرخی .