گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاخ ور نویسه گردانی: ŠAḴ WR شاخ ور. [ وَ ] (ص مرکب ) باسرو. شاخدار. || پرشاخه ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه واژه معنی شاخور شاخور. (اِ) شاخوره . تنور و کوره . (ناظم الاطباء). توشترخشت ۞ . ج ، شواخیر. (مهذب الاسماء). داش خشت . رجوع به شاخوره شود. شاخور شاخور. (اِخ ) دیهی از دیه های جزیره ٔ بحرین واقع در دوفرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب منامه . (فارس نامه ٔ ناصری ، ذیل بحرین ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود