اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شادان دل

نویسه گردانی: ŠADʼN DL
شادان دل . [ دِ ] (ص مرکب ) شاددل . آسوده خاطر :
بپرسیدش از دو گرامی نخست
که هستند شادان دل و تندرست .

فردوسی .


تو شادان دل ومرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز.

فردوسی .


چو سیصد پرستار با ماهروی
برفتند شادان دل و راهجوی .

فردوسی .


من همی رفتم باری همه ره شادان دل
دل ندانست که شادان شدنم نگذارند.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.