اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شادمان شدن

نویسه گردانی: ŠADMAN ŠDN
شادمان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خوشحال شدن . شاد شدن . ابتهاج :
بنظم آرم این نامه را گفت من
ازو شادمان شد دل انجمن .

فردوسی .


شود شادمان دل ز دیدارشان
ببینم روانهای بیدارشان .

فردوسی .


دلم شادمان شد به تیمار اوی
بر آنم که هرگز نبینمش روی .

فردوسی .


هر کس نگه کند به بد و نیک خویشتن
آنجا یکی غمین و یکی شادمان شود.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.