شاق
نویسه گردانی:
ŠAQ
شاق . [ شاق ق ] (ع ص ) دشوار. کار دشوار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). صعب . دشوار. (منتهی الارب ). توان فرسا. طاقت فرسا. سخت . معضل .
- تکلیف شاق ؛ تکلیف سخت و دشوار.
- سفر شاق ؛ سفر دشوار و سخت : و حالی به تجارتی رفته است بسفری شاق . (سندبادنامه ص 260).
- عمل شاق ؛ کار دشوار و جانفرسا.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شاق . (اِ) شکاف بود. || سوراخ بود. (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی ).
شاق . (ع ص ) بمعنی دشوار و با مشقت وسخت و با زحمت . (ناظم الاطباء). رجوع به شاق ّ شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.