شال
نویسه گردانی:
ŠAL
شال . (اِخ ) قصبه ای از دهستان رامند بخش بویین شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 4321 تن ، آب آن از رودخانه ٔ خررود. محصولات آن غلات ، باغات و انگور و بادام و قیسی و هندوانه . شغل اهالی زراعت و گلیم وجاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شال . (اِ) پارچه ٔ پشمی یا کرکی مخصوص که در شهرهای ایران بویژه در کرمان و مشهد و خلخال بافته می شود وبرای پالتو و لباسهای زمستانی بکار میر...
شال . (اِ) کلمه ای است که مردم جنگل در اول یا آخر نام گیاهی آرند و از آن گونه ٔ وحشی آن گیاه را خواهند چنانکه کلمه ٔ «دیو» را نیز بدین م...
شال . (معرب ،اِ) نوعی ماهی دریایی . (از اقرب الموارد). بگفته ٔ صاحب نشوء اللغة این کلمه معرب کلمه ٔ یونانی بالئنا ۞ است . (نشوء اللغة ص 82)...
شال . (اِخ ) دهی از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 1468 تن ، آب آن از دو رشته چشمه . محصول آن غلات و سردرختی است . شغ...
شال . (اِخ ) تپه ... یا شغال تپه نام تپه ای باشد در مازندران واقع در شمال قراتپه و تپه ٔ اخیر دارای 140 خانوار جمعیت است و بندرگاه کوچکی در...
شال . (اِخ ) نام قصبه ای است که سه فرسخ با قندهار ۞ فاصله دارد. (تاریخ شاهی ص 168).
شال به . [ ب َ / ب ِه ] (اِ مرکب ) مخفف شغال به . نوعی از به است که آن را در رامیان و کتول شغال به نیز گویند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 242). توچ...
شال چس . [ چ ُ ] (اِ مرکب ) مخفف شغال چس . نام قسمی از تنگرس ۞ باشد که آن را در آمل بدین نام خوانند و آن نوعی از درخت بادام کوهی است ک...
شَل. ا. هندی. بّه هندی. سفرجل هندی [docynia indica] "نام هندی، سفرجل هندی است و آن میوه ای گرد به منزله جلوز است که پوست ندارد." از قهرمان، ...
شال ختی . [ ] (اِ مرکب ) اسم مازندرانی وسمه است . (فهرست مخزن الادویه ).