اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شالی

نویسه گردانی: ŠALY
شالی . (اِ) شالی زار را گویند که برنج زار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || در مازندران زراعت برنج را شالی گویند. (فرهنگ نظام ). || دانه ٔ برنج که در پوست باشد و نام دیگرش شلتوک است . ۞ (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برنج از پوست بیرون نیامده و آن را شلتوک گفته اند. (انجمن آرا). در سانسکریت شالی ۞ بمعنی برنج و غلات مشابه آن است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
شالی سرتیز ندانم که چیست
کاب گذشتش ز سر آنگاه زیست .

امیرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شالی . (ص نسبی ) منسوب به شال و آن قریه ای است از قرای بلخ . (انساب سمعانی ).
شالی: این واژه در سنسکریت: صالی śAli یعنی به کار رونده در مهمانی (برنج) می باشد.*** فانکو آدینات 09163657861
شالی شل . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . دارای 421 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون و حبوبات است . (از...
شالی کار. (نف مرکب ) برنج کار که زراعت برنج کند.
شالی پوش .(ن مف مرکب ) پوشیده از شالی (سقف چنانکه در گیلان ). کالی پوش . سقف خانه که با شالی یعنی نی برنج پوشیده شده باشد همچون شیروانی...
شالی زار. (اِ مرکب ) کشتزار برنج . آنجا که برنج کارند.
شالی کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام دهی است از دیه های اطراف نور. (از سفرنامه ٔ رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 149).
شالی کوب .(اِخ ) لقب حمیدبن مسعودبن سعد باشد و بنابگفته ٔ مؤلف لباب الالباب : از احرار خطه ٔ لوهورو در طبع زکی و شعر وی قرین عنصری و رودکی ...
شالی کاری . (حامص مرکب )عمل برنج کار. عمل شالی کار. برنج کاری . زراعت برنج .
شالی آباد. (اِخ ) دهی از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. دارای 125 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ بادین آباد. محصول آن غلات ، توتون و ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سحر رودباری
۱۳۹۹/۰۸/۰۲
0
0

مصخره بود


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.