اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شامگاه

نویسه گردانی: ŠAMGAH
شامگاه . (اِ مرکب ، ق مرکب ) از: شام به اضافه ٔ گاه پسوند زمان ، وقت شام . آنگاه که روز به انجام کشد و شب آغاز شود. مقابل صبحگاه و صبحی که وقت صبح است . (از آنندراج ) :
آمد نوروز ماه می خور و می ده پگاه
هر روز تا شامگاه هر شب تا بامداد.

منوچهری .


ببین هر شامگاهی نسر طایر
بخوان همتم مرغ مسمن .

خاقانی .


قوس قزح بکاغذ شامی بشامگاه
از هفت رنگ بین که چه طغرا برافکند.

خاقانی .


غم آن صبح صادق ملت
آسمان شامگاه میگوید.

خاقانی .


چون برین قصه هفته ای بگذشت
شامگاهی بخانه رفت از دشت .

نظامی .


صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.

حافظ.


- نماز شامگاه ؛ نماز شام . نماز مغرب . رجوع به نماز شام شود.
|| نقاره و طبل که بوقت غروب زنند. رجوع به شامگاه زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
شامگاه زدن . [ زَدَ ] (مص مرکب ) نواختن نقاره یا طبل و نظایر آن بوقت شام . و این مرسوم و معمول نظام و سربازخانه هاست .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.