اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شامه

نویسه گردانی: ŠAMH
شامه . [م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 40 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن شلغم و چغندر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شامة. [ م َ ] (اِخ ) نام شهری است در صعید مصر واقع در قسمت غربی رودخانه ٔ نیل که اکنون اثری از آن نباشد. (از معجم البلدان ).
شأمة. [ ش َءْ م َ ] (ع اِ) سوی دست چپ . یقال فلان قعد شأمة و نظرت یمنة و شأمة؛ فلان بطرف چپ نشست ، نگریستم چپ و راست را.ضد یمنه . (از م...
شأمة. [ ش َءْ م َ ] (اِخ ) (الَ ...) سوریه و دمشق . رجوع به شام شود.
شآمة. [ ش َ م َ ] (ع مص ) بدفال شدن بر کسان . (از ناظم الاطباء). بدفالی . و بوسیله ٔ «علی » متعدی میشود: شؤم علیهم شآمة؛ بدفالی را برایشان آ...
حس شامة. [ ح ِس ْ س ِ م م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شم . بویائی . قوه ای که بدان تمییز روایح کنند. وآن یکی از حواس خمسه ٔ ظاهره است . رجو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.