اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شانه زدن

نویسه گردانی: ŠANH ZDN
شانه زدن . [ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) آرایش کردن موی با شانه . (بهار عجم ). زدن شانه به زلف تا تارها از هم باز گردد و نرم و خوار شود :
دمی که خواهم از او بوسه زلف شانه کند
رهد ز شانه زدن تافتن بهانه کند.

شهیدی قمی (مجموعه ٔ مترادفات ).


سر زلفش چو شانه میزد باد
اصلح اﷲ شأنه گفتم .

کمال خجندی (از بهار عجم ).


گه شانه زند در زلف ، گه سرمه کشد در چشم .

آرزو (از ارمغان آصفی ).


به گیسوی موجش نسیم هوس
زند شانه ٔ تازگی ، هرنفس .

طغرا مشهدی (از ارمغان آصفی ).


|| قرار دادن شانه بر گیسو استواری را یا زیبائی را. || بمعنی مضایقه نمودن است . (بهار عجم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.