شاه
نویسه گردانی:
ŠAH
شاه . (ع اِ) شاة و بزبان عربی گوسفند را گویند وشیاة جمع آن است . (برهان قاطع). رجوع به شاة شود.
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
شاه باد. (اِمرکب ) باد شدید. باد سخت وزنده . طوفان : چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر.محمدقلی (از بهار عجم ).
شاه باد. (اِ مرکب ) داماد شاه . (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد. و محتمل است که تصحیف شده ٔ شاه داماد باشد.
شاه افسر. [ اَ س َ ] (اِ مرکب ) اسپرک را گویند و آن را بعربی اکلیل الملک خوانند. (برهان قاطع) (از آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به شاه بسه و ا...
شاه ارش . [ اَ رَ ] (اِ مرکب ) ارش بزرگ که معادل پنج ارش از سر انگشتان تا آرنج است .(فرهنگ نظام ). شاه رش . ارش . باز. بازه . باژ. باع . رش ...
سابه شاه . [ ب َ ] (اِخ ) معرب شابه [ ساوه (شاهنامه )، شاوگ (کریستنسن ) ] پسر خاقان و خال هرمز (579 - 590 م .) بیست و دومین پادشاه ساسانی اس...
ساوه شاه . [ وَ ] (اِخ ) نام پادشاهی ترک : و درهنگام ساوه شاه ترک که بر در هری آمد کنارنگ پیش او شد بجنگ و ساوه شاه را بنیزه بیفکند. (مق...
شاه آباد. (اِخ ) دهی از بخش کن شهرستان تهران . دارای 50 تن سکنه . محصول آن غلات ، صیفی و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
شاه آباد. (اِخ ) دهی از دهستان قنوات بخش حومه ٔ شهرستان قم . دارای 315 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، انار، پنبه و صیفی و شغل ...
شاه آباد. (اِخ ) دهی از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک . دارای 991 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، انگور، بنشن ، پنب...
شاه آباد. (اِخ ) دهی از دهستان پنجهزاره بخش بهشهر شهرستان ساری . دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).