گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه واژه معنی شاه جو شاه جو. (نف مرکب ) جوینده ٔ شاه . که شاه جوید. خواستارو طلبکار شاه . خواهنده و پژوهنده ٔ شاه : همه سندلی پیش اوی آمدندپر از خون دل و شاهجوی... شاه جوب شاه جوب . (اِ مرکب ) جوی بزرگ . شاه جوی . شاه جوب شاه جوب . (اِخ ) (چشمه ٔ...) در زیر گردنه ٔ گل زرد که در راه لار به تهران واقع است قرار دارد و در اواخر بهار این چشمه دیده شده است که تقری... شاه جوب شاه جوب . (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . دارای 255 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیا... شاه جوی شاه جوی . (اِ مرکب ) جوی بزرگ . جو ونهری که از آن جوهای دیگر جدا شود. (فرهنگ نظام ). شاه جوی شاه جوی . (نف مرکب ) شاه جو. جوینده ٔ شاه : همه کنده موی و همه خسته روی همه شاه گوی و همه شاه جوی . فردوسی .بگشتند از آن جایگه شاه جوی بریگ ... شاه چهر شاه چهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) شاه چهره . چون چهره ٔ شاه در زیبایی و بزرگ زادگی . دارای چهری چون چهره ٔ شاه . مجازاً زیبا و اصیل : همه شاه چهرو ه... شاه چین شاه چین . (نف مرکب ) که شاه چیند. که شاه برگزیند و انتخاب کند. || منتخب . || (اِ مرکب ) منتخب از ثمار. (یادداشت مؤلف ). چین اول از میوه ... شاه حسن شاه حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) رکن الدین بن شاه محمود معین الدین اشرف یزدی هفتمین وزیر شاه شجاع . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 2 صص 265 - 276 ش... شاه خال شاه خال . (اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن . دارای 780 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن برنج و ابریشم و چای است . ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود