گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه واژه معنی شاه بلوطی شاه بلوطی . [ ب َ ] (ص نسبی ) برنگ پوست شاه بلوط. سرخ تیره که بسیاهی زند. (یادداشت مؤلف ). شاه بلاغ شاه بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجرود بخش مرکزی زنجان . دارای 86 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عسل است . (از فرهنگ ... شاه بلاغ شاه بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان . دارای 128 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات است . (از فر... شاه بلاغ شاه بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 245 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات است . در دو مح... دولت شاه دولت شاه . [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری بیجار. راه آن مالرو است . و در تابستان از... درمشی شاه درمشی شاه . [ دِ رَ ] (اِخ ) نام مهتر ناحیت درمشان به گوزگانان . (از حدود العالم ). رجوع به درمشان شود. خرسان شاه خرسان شاه . [ خ َ ] (اِخ ) لقب پادشاهان شروان که آنرا لیزان شاه و شروانشاه نیز می خوانند. (از حدود العالم ). الیاس شاه الیاس شاه . [ اِل ْ ] (اِخ ) شمس الدین . سلطان بنگاله (740 - 746 هَ . ق . / 1339 - 1345 م .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به النقود ا... اسلام شاه اسلام شاه . [ اِ ] (اِخ ) پسر شیرشاه . دومین از سلاطین افاغنه ٔ دهلی (هند) از 952 تا 960هَ . ق . (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 269). و رجوع بفه... اسلیم شاه اسلیم شاه . [ اِ ] (اِخ ) رجوع باسلام شاه و تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار ص 274 شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ صفحه ۳۱ از ۷۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود