شاه بن
نویسه گردانی:
ŠAH BN
شاه بن . [ ب َ ] (اِمرکب ) میوه ای است ریز و بامغز که مردم آن را می خورند. قسم کوچک بن یعنی ، حبة الخضرا باشد. (مخزن الادویه در کلمه ٔ حبة الخضراء). رجوع به حبة الخضراء شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
شاه بن میکال . [ هَِ ن ِ ] (اِخ ) دومین کس از خاندان آل میکال است . رجوع به آل میکال شود.
گردان شاه بن سلغر. [ گ َ هَِ ن ِ س ُ غ ُ ] (اِخ ) شانزدهمین سلطان از جمله سلاطین هرموز مطابق شاهنامه ٔتورانشاهی . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1...
شاه بن شجاع کرمانی . [ هَِ ن ِ ش ُ ع ِ ک ِ ] (اِخ ) مکنی به ابی الفوارس . از شاهزادگانی بود که زهد پیش گرفت و مردی بافراست و پرهیزگار بود. وی...
شاه غازی بن . [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از محله های عمده ٔ ساری است . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 81 و بخش انگلیسی ص 54).
رستم بن شاه اردشیر. [ رُ ت َ م ِ ن ِ اَ دَ ] (اِخ ) رستم بن اردشیر. رجوع به همین ماده شود.