شاه پسند
نویسه گردانی:
ŠAH PSND
شاه پسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) که شاه پسندد. مرضی ِ سلطان . آنچه پسندِ شاه شود. (فرهنگ نظام ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شاه پسند. [ پ َ س َ ] (اِ مرکب ) ۞ گلی است به شکل بوق کوچک که رنگهای مختلف دارد. (از فرهنگ نظام ). تیره ٔ شاه پسند دارای برگهای متقابل . ...
شاه پسند. [ پ َس َ ] (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان . دارای 160 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آن غلات ، توتون ، سیگار و کنجد است . (...
شاه پسند. [ پ َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 160 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، بنشن و ...
شاه پسند. [ پ َ س َ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان ماهی دشت و چارریز در 604 هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
شاه پسند عزیزآباد. [ پ َ س َ دِ ع َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 104 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات . محصول آن غ...
ورون (Vervaine) یا بهلیمو یا گل ماهور، گیاهی از تیره «میمون Scrophulariacrca» است که نام علمی آن «Verbascum» میباشد که آن را با نام «شاه پسند طبی» ن...