شاه تیر
نویسه گردانی:
ŠAH TYR
شاه تیر. (اِ مرکب ) تیربزرگتر و ممتاز از انواع خود. سهم . (منتهی الارب ).
- امثال :
موی را در چشم دیگران می بینید و شاه تیر را در چشم خود نمی بینید .
|| چوبی بزرگ باشد که سقف خانه را بدان پوشند. (برهان قاطع). شه تیر. (از فرهنگ نظام ). تیر بزرگ که بر سقف عمارت نهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). حمال . فرسب . (برهان ). || تیر بزرگ ستون خیمه . (یادداشت مؤلف ). || تیر کشتی . دگل . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.