اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاهسپرم

نویسه گردانی: ŠAHSPRM
شاهسپرم . [ هَِپ َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم است که ضیمران باشد و آن را شاه سفرم نیز گویند. (برهان قاطع). شاه سپرغم است که ریحان باشد. (آنندراج ). همان شاهسپرغم . (شرفنامه ٔ منیری ). ونجنک . (برهان ). حبق الصعتری . حبق الکرمانی . سلطان الریاحین . ریحان . ریحان الملک :
چنگ بازان است گویی شاخک شاهسپرم
پای بطان است گویی برگ بر شاخ چنار ۞ .

منوچهری .


در صلوات آمده ست بر سر گل عندلیب
در حرکات آمده ست شاخک شاهسپرم .

منوچهری .


پر از چین شود روی شاهسپرم
چو تازه شود عارض گلنار.

ناصرخسرو.


و رجوع به شاه اسپرم و اسپرغم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.