گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه طغان نویسه گردانی: ŠAH ṬḠAN شاه طغان . [ طُ ] (اِخ ) طغانشاه . رجوع به طغانشاه شود. || (اِ مرکب ) در بیت ذیل خاقانی ظاهراً کنایه از آفتاب باشد : شاه طغان چرخ بین با دو غلام روز و شب کاین قره سنقری کند وان کند آق سنقری .خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی شاه طغان شاه طغان . [ طُ ] (اِخ ) نام چندتن از پادشاهان ایران بوده است که بر نواحی متعددی حکومت میکرده اند. رجوع به طغانشاه در لغتنامه شود. طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شه طغان عقل را نائب منم نِعْم َ الوکیل نوعروس ... طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) پدر پهلوان اسد نامی است که در عصر پنجمین پادشاه از آل مظفر، شاه شجاع ، به دست وی به حکومت کرمان برقرار گردید، تق... طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان ۞ محمدبن جغری بیک بن میکائیل . لقب وی شمس الدوله و کنیتش ابوالفوارس است . به روزگار الب ارسلان حکو... طغان شاه طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن المؤید آی آبه . در لباب الالباب نام وی را بدین طرز آورده است : «ملک طغانشه بن محمد المؤید»، ولی علامه ٔ مرحوم ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود