اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاه غازی

نویسه گردانی: ŠAH ḠAZY
شاه غازی . [ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) شاه غزاکننده . سلطان بجنگ کفار رونده . امیر جنگاور. سلطان غازی . هر پادشاه جنگجو را غازی گویند وگاهی بعضی از پادشاهان بعد از عنوان «شاه » این کلمه را روی سکه ها افزوده اند. (النقود العربیة ص 134).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شاه غازی . [ هَِ] (اِخ ) لقب گروهی از امرای رستمدار مازندران . رجوع به تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ص 107 و حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) نام یکی از پسران یزدگرد. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان نویسد: چنین آورده اند که چون یزدگرد از سپاه اسلام منهزم ش...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) مؤلف حبیب السیر نویسد: چون استندار حسام الدوله اردشیر وفات یافت استندار شهرآکیم که برادر او بود مدت سی سال جای ا...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) لقب دومین فرزند فخرالدوله حسن که آخرین فرد سلسله ٔ باوند بوده است و در سال 745 هَ . ق . بدست کیابیان جلابی منقر...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) امیر غازی . لقب امیرمبارزالدین محمد آل مظفر است . رجوع به مبارزالدین محمد شود.
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) لقب رستم بن علاءالدوله علی بن رستم از امرای مازندران است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 420). و نیز رج...
شاه غازی بن . [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از محله های عمده ٔ ساری است . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 81 و بخش انگلیسی ص 54).
غازی شاه . (اِخ ) ملقب به اختیارالدین . از امرای بنگاله ٔ شرقی از سال 1349-1352 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به اخت...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.