اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاه گلدی

نویسه گردانی: ŠAH GLDY
شاه گلدی . [ گ َ ] (اِ مرکب ) (مرکب از: شاه فارسی و گلدی مصدر ترکی بمعنی آمدن ) در تداول بمعنی دیر آمدن کسی که انتظار او را می برند و هر لحظه خبر آمدن او برسد ولی اثری از او پیدا نشود و نیاید. (یادداشت مؤلف ). || خلفهای پیاپی و بسیار در وعده ٔ آمدن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
قشلاق شاه گلدی . [ ق ِ گ َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 30 هزارگزی شمال خداآفرین و 2 هزارگزی راه ارابه ر...
شاه گلدی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیرکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 109 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن چغندر وغلات و بنشن ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.