شاه نصرةالدین یحیی . [ ن ُرَ تُدْ دی َ یا ] (اِخ ) از نواده های امیرمبارزالدین محمدبن امیر شرف الدین از آل مظفر. امیر مبارزالدین را چهار پسر بود و دومین شاه مظفر است که در
754 هَ . ق . درگذشت و از وی دو دختر و
4 پسر ماند. شاه یحیی از همه بزرگتر و نزد مبارزالدین محبوبتر بود و پیوسته لیاقت او را به رخ پسران میکشید و این خود موجب نفرت پسران مبارزالدین از شاه یحیی گردید لذا پس از آنکه شاه شجاع به مقام امارت رسید یحیی را دستگیر کردو او را به قلعه ٔ «قهندز» شیراز زندانی ساخت یحیی کوتوال را بفریفت و در آن حصار تحصن اختیار کرد و شاه شجاع با داشتن سپاه نتوانست بر برادرزاده ٔ خود دست یابد. عاقبت به این شرط صلح کردند که شاه یحیی از قلعه پایین آید و بسوی یزد رود و در آنجا از طرف عم خود حاکم باشد. یحیی پس از رفتن به یزد بمخالفت با شاه شجاع پرداخت و شاه شجاع با خواجه قوام الدین و لشکری فراوان از شیراز به قصد یزد حرکت نمود و خود در ابرقو ماند و خواجه قوام الدین را به محاصره ٔ یزد فرستاد. چون کار بر شاه یحیی تنگ شد. نامه ٔ معذرت خواهی نزد عموی خود فرستاد و شاه شجاع او را بخشید ولی شاه یحیی مجدداً در
756 هَ . ق . برای برانداختن شاه شجاع به اتفاق شاه محمود (برادر شاه شجاع ) و سلطان اویس (سلطان آذربایجان ) رو به شیراز نهاد و عاقبت در سال
789 امیر تیمور فرمانداری شیراز را به شاه یحیی واگذاشت ولی شاه منصور مجدداً از شوشتر قصد شیراز کرد و شاه یحیی آن شهر را رها کرد و بسوی یزد رفت و سلطان ابواسحاق فرماندار سیرجان را فریفت به اتفاق او فرماندار ابرقو را کشت و در آن حدود مستقر گردید و درصدد برآمد که کرمان را نیز از عمادالدین سلطان احمد بگیرد بنابر این میان سلطان احمد از طرفی و سلطان ابواسحاق و شاه یحیی در
7 جمادی الاول
792 در صحرای بافت جنگ درگرفت و فتح نصیب سلطان احمد شد و شاه یحیی و ابواسحاق گریختند و عاقبت تیمور در سال
795 هَ . ق . او را با دیگر مظفریان بکشت . حافظ شیرازی در زمان سلطنت شاه یحیی در شیراز چهار غزل در مدح او سروده است :
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
یحیی بن مظفر ملک عالم عادل .
*
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یارب بیادش آور درویش پروریدن .
*
نصرة الدین شاه یحیی آنکه خصم ملک را
از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی .
*
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود.
رجوع به تاریخ عصر حافظ ج
1 ص
102و حافظ شیرین سخن تألیف دکتر معین ص
248،
247،
246 و
233 شود.