شب
نویسه گردانی:
ŠB
شب . [ ش ِب ب ] (ع اِ) گاو وحشی جوان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نیم شب . [ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) نیمه شب . دل شب . نصف شب . دیرگاه شب : همی باده خوردند تا نیم شب به یاد بزرگان گشاده دو لب . فردوسی .چو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نصف شب . [ ن ِ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیمه شب . ناف شب . دل شب .
گرد شب . [ گ َ دِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سیاهی شب است . (برهان ) (آنندراج ).
شب نهه . [ ش َ ن ِ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) گنج و زر و جواهری را گویند که در زیر زمین پنهان کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء).
شب قدر. رجوع شود به قدر.
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است (حافظ.).
چه مبارک سحری بود و چه فرخند...
(= رمز شب) اسم واژه ای عربی و شب پارسی است؛ و پارسی جایگزین، این است: هیماشب himâŝab (هیما: رمز.کردی + شب) **** فانکو آدینات 09163657861