اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شب

نویسه گردانی: ŠB
شب . [ ش ُب ب ] (اِخ ) نام موضعی است دریمن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شب نامه . [ ش َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه که در شب نویسند. نامه که نویسند و در شب منتشر سازند. اختفاء و پنهان ماندن نویسنده و نشرکننده را....
شب نشین . [ ش َ ن ِ ] (نف مرکب ) که شب نشیند.که شب هنگام تا پاسی از شب بیدار ماند. که در پاس اول شب به جمع پیوندد و نخسبد. که با دوستان ...
شب کاری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) عمل شب کار. رجوع به شب کار شود.
شب کلاه . [ ش َ ک ُ ] (اِ مرکب ) کلاهی که در شب و در هنگام خواب بر سر گذارند. (ناظم الاطباء). کلاهی که در شب خصوص برای خواب به سر میگذارن...
شب کوری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شب کور. || نوعی بیماری و آن چنان است که بیمار در روشنایی روز به خوبی بیند و به کار خود مشغول...
شب بازه . [ ش َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) زنی که در شب هرزه گردی کند. (ناظم الاطباء). || (اِمرکب ) شب پره . خفاش . (ناظم الاطباء). شب پره را گویند...
شب بازی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) بازی کردن در شب . || نمایش (تئاتر) است . در قسمی از شب بازی ، لعبت ها نشان می دادند برای بازی تئاتر و از قدیم...
شب باره . [ ش َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) مرکب از شب و باره . مجازاً، یعنی شب دوست . (از برهان قاطع). معنی لفظ شب دوست است . (از فرهنگ نظام ) (از آن...
شب باشی . [ ش َ ] (اِ مرکب ) منزل و جایگاه شب و محل آسایش در شب . (ناظم الاطباء). || (حامص مرکب ) شب بودن . باشش در شب .
شب بخیر. [ ش َ ب ِ خ َ / خ ِ ] (صوت مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ دعا که در شب گویند. شب خوش . مانند روزبخیر که در روز گویند. (ناظم الاطباء). بجای مس...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۸ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.