اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شبخواب

نویسه گردانی: ŠBḴWAB
شبخواب . [ ش َ خوا/ خا ] (نف مرکب ) که خواب به شب کند. شب خوابنده . || آنکه در شب به جایی بخوابد. || مجازاً روسپی که شب نزد کسی بخوابد (مقابل تک خواب ).(فرهنگ فارسی معین ). || مردی که شبی با روسپیی بیتوته کند. (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) بستر. (گنجینه ٔ گنجوی ص 297) :
چون پیله ببند خانه را در
تا در شبخواب خوش نهی سر.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شب خواب . [ ش َ خوا / خا ] (اِخ ) نام دهی است از دیه های شاه ولی شهرستان شوشتر. رجوع به جرجیس شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شب خواب داشتن . [ ش َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته کردن زنی روسپی با مردی . شب کردن زنی بدکاره با مردی .
شب خواب گرفتن . [ ش َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته کردن مردی با روسپی در شب . (فرهنگ فارسی معین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.