گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شتاب خورده نویسه گردانی: ŠTAB ḴWRDH شتاب خورده . [ ش ِ خْوَ / خُر دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) عجول . (ناظم الاطباء) : دوش از درم درآمد جانان شتاب خورده از بادرنگ مستی از شعله تاب برده . میرزاطاهر.|| متهور و گستاخ . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود