شتر
نویسه گردانی:
ŠTR
شتر. [ ش َ ] (ع اِ) در نزد علماء عروض خَرْم بعد از قبض در مفاعیلن است . چنانچه ثَرْم ، خَرْم بعد از قبض در فعولن باشد کذا فی بعض الرسائل العربی . پس بعد از شتر از مفاعیلن ، فاعلن باقی ماند و جزئی را که شتر در آن بکار برده شده اَشْتَرنامند بنابراین کلام صاحب عنوان الشرف که گفته شتر اجتماع خرم و قبض است ، محمول بر این معنی باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). نوعی از تصرف عروض در بحر هزج که بدان تصرف مفاعیلن را مفاعلن سازند. (غیاث اللغات ).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
شتر کشتن . [ ش ُ ت ُ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) نحر کردن شتر. اشتر سر بریدن : اجتزار، جزر؛ شتر کشتن . (منتهی الارب ). رجوع به اشتر کشتن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گردن شتر. [ گ َ دَ ن ِ ش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عنق جمل . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || کنایه از همیان پرزر باشد. (برهان ) : به ...
گیاه شتر. [ هَِش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی که به شتر ماند و از آن کتیرا گیرند. (ناظم الاطباء) : شتر را ز ریحان و سنبل ز گل گیاه ...
مایه شتر. [ ی َ / ی ِ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) مانند گاودارو چیزی است که زنان برای فربه شدن خورند. شترمایه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
شتر کشتنی . [ ش ُ ت ُ رِ ک ُ ت َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شتر که کشتن را باشد. شتر که کشتن را سزد. شتر که آماده و مهیای نحر باشد. شترکه ازدر ...
شتر ساختن . [ ش ُ ت ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه است از مال کسی را خوردن . (از یادداشت مؤلف ): برای فلان شتر ساخت ؛ برای او حساب سازی کرد. مالش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شتر قربانی . [ ش ُ ت ُ رِ ق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شتر که جهت نحر در عید قربان آماده کرده باشند. شتر که نحر کردن را باشد به عید قربان .-...
خانقاه شتر. [ ن َ / ن ِ هَِ ش ُ ت ُ ] (اِخ ) نام ناحیتی بوده است بر سر راه گنجه . مستوفی در نزهة القلوب آرد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ ،...