شتک زدن . [ ش َ ت َ زَ دَ ]
۞ (مص مرکب ) پاشیدن رشحات آب یا مایعی دیگر. (یادداشت مؤلف ). || موج زدن . تموج . (یادداشت مؤلف ).
-
شتک زدن آب روی سنگ ؛ ترشح و پریدن ذرات آب رودخانه و نهر، جز آن بر اثرجریان تند و سریع آن بر روی سنگها و به اطراف و حوالی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
|| انعقاد مایعی غلیظ بر شیئی
: سر شب که شد، پدرش با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود ازبنایی برگشت . (زنده به گور صادق هدایت ص
76 و
77، از فرهنگ فارسی معین ).