اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شحر

نویسه گردانی: ŠḤR
شحر. [ ش َ ح َ ] (ع ) فزع و خوف . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شهربه شهر. [ ش َ ب ِ ش َ ] (ق مرکب ) از شهری به شهری و از محلی به محلی . (ناظم الاطباء). کنایه ازاستقراء و جستجوی دقیق است در یافتن چیزی ...
شهر سوخته . [ ش َ رِ ت ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان تاسوکی و لوتک در 72500 گزی دوراه حرمک . (یادداشت مؤلف ).
شهر شاپور. [ ش َ رِ ] (اِخ ) بیشاپور. بهشاپور. شهری بوده است نزدیک کازرون فارس که با حفاریهای هیئت فرانسوی آثار آن مکشوف گردیده است . (فر...
در زبان کردی به معنی مبارز است
در فلسفه ی اسلامی به این واژه «مدینه ی فاضله» گویند. شهر آرمانی؛ شهر ایده آل؛ شهری که تصور شود. مانند اتوپیای آرمانی افلاطون و توماس و دیگران که هر گز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شهری است در مسیر شیراز به اصفهان و به فاصله حدود 30 کیلو متری شرق شیراز ، جمعیت این شهر بالغ بر 30000 نفر است و قدمت آن به بیش از 1000 سال می رسد و...
فسرده شهر. [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ / دِ ش َ ] (اِ مرکب ) عالم و جهان و گیتی . (ناظم الاطباء). ظاهراً از مجعولات دساتیر است . (یادداشت بخط مؤلف ).
مشکین شهر. [ م ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به خیاو شود.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۳ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.