گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شدن نویسه گردانی: ŠDN شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) : ز عدل و ز انصاف تو در جهان نیندیشد از شیر شرزه شدن .فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه واژه معنی بکار شدن بکار شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مصرف شدن . بکار رفتن : ای بزرگی که دین و دولت راهمه آثار تو بکار شود.مسعودسعد. برپا شدن برپا شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ایستادن . قیام . پا شدن . خاستن . برخاستن : شورش جنگ برپا شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بری شدن بری شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیزار شدن . (ناظم الاطباء). مبارات : چه کرده ام بجای تو که نیستم سزای تونه از هوای دلبران بری شدم ب... بخار شدن بخار شدن . [ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تبدیل شدن آب یا هر مایع دیگری بر اثر حرارت و عوامل دیگر به گاز و دمه . بده شدن بده شدن . [ ب َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، از چشم افتادن و بد جلوه کردن : من نزد فلان بده شدم . باسر شدن باسر شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب عقب رفتن . قهقرا. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 180). فرار کردن . عقب نشستن . (ناظم الاطباء). || صورتی از بسر... بالا شدن بالا شدن . [ ش ُ دَ] (مص مرکب ) صعود گرفتن . برشدن . قرار گرفتن در فوق .بر بالا شدن : اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا ... بالغ شدن بالغ شدن . [ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خود را شناختن .بجای مردان رسیدن . بجای زنان رسیدن . بحد بلوغ رسیدن پسر یا دختر. (ناظم الاطباء). مدرک شدن ... باور شدن باور شدن . [ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) (... کسی چیزی را) پذیرفتن . قبول کردن . قبول خاطرکسی قرارگرفتن : کنون باورم شد که او این بگفت که گردون... بباد شدن بباد شدن . [ ب ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) همراه باد رفتن . با باد پراکنده شدن . || کنایه از نابود شدن . مردن . ضیاع . (تاج المصادر بیهقی ). از میان ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ صفحه ۲۲ از ۱۳۵ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود