اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۳ ثانیه
خانه نشین شدن . [ ن َ / ن ِ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معزول شدن . منعزل شدن . || منزوی شدن .
خرد و خمیر شدن . [ خ ُ دُ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت خردشدن . خرد و خاکشی شدن . بقطعات بسیار ریز خرد شدن .
خون آلوده شدن . [ دَ /دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آغشته شدن بخون . خونین شدن .
خون باطل شدن . [ طِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از بین رفتن خون کسی . هدر رفتن خون کسی . بدون قصاص ماندن کشته .
دانه دانه شدن . [ ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دانه ها از یکدیگر جدا شدن . || به دانه ها و تاها و اعداد واحد تجزیه شدن . متفرق شدن ب...
دست گردان شدن . [ دَ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست به دست شدن . از دستی به دستی سیر داده شدن . انتقال یافته بودن از دستی به دستی . رجوع ب...
خاکسترگون شدن . [ ک ِ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به رنگ خاکستری درآمدن . خاکستری رنگ شدن . اِرمِداد. اِربِداد. (اقرب الموارد). اغبساس . (اقرب ال...
چاردندانه شدن . [ دَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چاردندانه شدن اشتر. بسن خاصی رسیدن شتر و آن سالی است که شتر دندان رباعیه را افکند، و آ...
برافروخته شدن . [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشتعل شدن . آتش گرفتن . || روشن شدن . || خشمگین شدن . || سرخ شدن و گلگون گشتن از...
برانگیخته شدن . [ ب َ اَ ت َ /ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انبعاث . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر). انزعاج . (تاج المصادر) (المصادر زوزنی ) (ترجمان الق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.