۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
شدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) ۞ گذشتن . مضی . سپری شدن . مصدر دیگرغیرمستعمل آن شوش . (از یادداشت مؤلف ) : شد آن تخت شاهی و آن دستگاه زمانه ربودش ...
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) : ز عدل و ز انصاف تو در جهان نیندیشد از شیر شرزه شدن .فرخی .
شدن . [ ش َ ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شدن. (شُ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - گردیدن ، گشتن . 2 - انجام یافتن . 3 - دگرگون شدن . 4 - به پایان رسیدن . 5 - رفتن ، گذشتن . 6 - گراییدن ، میل کردن ....
کِ ر. پنهان شدن در گویش کازرونی(ع.ش)
نو شدن . [ ن َ / نُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) و نو گردیدن و نو گشتن ؛ تازه شدن : چه گفت اندر این موبد پیشروکه هرگز نگردد کهن گشته نو. فردوسی .نو ش...
«طی شدن» در حالت کلی به معنای سپری شدن می باشد، خواه این سپری شدن زمانی باشد و خواه مکانی.
مثال:
1- عمر گرانمایه طی شد: در اینجا طی شدن به معنای سپر...
(عامیانه)خراب شدن کار به نحوی فضاحت بار.
خیطی بالا آمدن.
یعنی جوات بودن.تکرار مکرراتی که قدیمی شده و حالت استهزا و خنده داشته باشه ترکیب اجزای آن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.