شدة
نویسه گردانی:
ŠD
شدة. [ ش ِدْ دَ ] (ع اِمص ) سختی . اسم است اشتداد را. (منتهی الارب ). اسم از اشتداد، نقیض لین . (از اقرب الموارد). خلاف رخاء. (از اقرب الموارد). این کلمه در املای فارسی با تای کشیده تحریر شود یعنی شدت . || مکاره دهر. (از اقرب الموارد). سختی روزگار. اُلقِیَّة. رَبَذَة. سَوط. شَزر. عِزَّة. مِراس . مِراسَه . مِشفَر. شدت . (منتهی الارب ) : تبارک من لایتهم قضایاه فی الشدة و الرخاء. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299).
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
به شده . [ ب ِه ْ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خوب شده و شفایافته و از بیماری رسته . (ناظم الاطباء).
کم شده . [ ک َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نقصان یافته و تلف شده و سپری . (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شدن شود.
کهن شده . [ ک ُ هََ / هَُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کهنه شده . فرسوده شده . ازکارافتاده : گفته ٔ دانا چو ماه نو به فزون است گفته ٔ نادان چنان ...
غره شده . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فریفته . فریب خورده . گول خورده . مغرور : ای غره شده به پادشائی بهتر بنگر که خود کجا...
شده بند. [ ش ُ دَ / دِ ب َ ] (نف مرکب ) واقعه نویس را گویند. (برهان ). شده وند. پدیده نویس . آینده نویس . نوپدیدنویس . (یادداشت مؤلف ). وقایعنگار و...
شده وند. [ ش ُ دَ / دِ وَ ] (نف مرکب ) شده بند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). بیننده و شنونده نگار. سرگذشت و داستان نگار. (یادداشت مؤلف ). رجوع ...
چرک شده . [ چ ِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آلوده شده . چرکین . (ناظم الاطباء). شوخگن . کثیف . ناپاک . رجوع به چرک و چرک شدن و چرکین شدن شود.
غرق شده . [ غ َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه غرق گردیده باشد. آنکه در آب بمیرد. غریق . غارق . (منتهی الارب ). رجوع به غریق و غارق شود.
خشک شده . [ خ ُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) از آب افتاده . بدون رطوبت شده . از نم افتاده .یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده است که این سکال...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.