گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شرار نویسه گردانی: ŠRʼR شرار. [ ش ِ / ش َ ] (از ع ، اِ) مخفف اشرار. || ج ِ شریر بر خلاف قیاس : سحر و ضد سحر را بی اختیارزین دو آموزند نیکان و شرار.مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی شرار شرار. [ ش ِ / ش َ ] (ع اِ) پاره ٔ آتش که برجهد. شرارة، یکی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در استعمال فارسیان شرار به معنی آتشپاره ٔ واحد... شرار شرار. [ ] (اِ) زرنیخ مصعد است . (مخزن الادویه ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود