شرب . [ ش ِ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). || بهره ای از آب و فی المثل اخیرها اقلها شرباً واصله فی سقی الابل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بهره ای آب . (از ترجمان جرجانی ). بهره ای از آب اراضی و جز آن . (از تعریفات ). در لغت عبارت است از آب مشروب و آنچه گفته اند که شرب از حیث لغت نصیب و بهره ٔ معین از آب جاری یا راکد باشد برای ذیروح یا غیر ذیروح اشاره به همین معنی است . و شریعه هنگام انتفاع از آب است برای سیرابی مزارع یا چارپایان . و شریعه در شرع نوبت انتفاع است از آب برای آبیاری یا برای سیراب ساختن چارپایان و مآل هر دو تعریف یکی باشد و بیرجندی گوید: المفهوم من اکثر الکتب ، ان الشرب هو نوبة الانتفاع بالماء سقیاً للمزارع و المشاجر و اما سقی الدواب فداخل فی الشفة. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). خوره . نوبه ٔ آب . نیاوه ٔ آب . (مهذب الاسماء). نصیب و بهره از آب . (غیاث اللغات ). || جای آب خوردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آبشخور
: شرب عزلت ساختی از سر ببر آب هوس
باغ وحدت یافتی از بن بکن بیخ هوا.
خاقانی .
|| هنگام آب خوردن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).