شرشر
نویسه گردانی:
ŠRŠR
شرشر. [ ش َ ش َ / ش ِ ش ِ ] (ع اِ) گیاهی است که بر زمین همچو رسن دراز روید. (منتهی الارب ). گیاهی است که مانند ریسمانهایی دراز بر روی زمین می رویدو خاری ندارد که کسی را آزار دهد. (از اقرب الموارد). || شواء شرشر؛ بریان خون یا روغن چکان . (منتهی الارب ). بریان روغن چکان . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شرشر. [ ش ُ ش ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت ریختن آب از بلندی . آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن . حکایت صوت ریختن بول و جز آن . آواز کمیز چون ...
شرشر. [ ش ِ ش ِ ] (اِ صوت ) رجوع به شُرشُر شود.
شرشر. [ ش ُ ش ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد بخش درود شهرستان بروجرد. سکنه ٔ آن 179 تن و آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات ...
شرشر. [ ش ُ ش ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 451 تن و آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات ا...
مهرآباد شرشر. [ م ِ دِ ش ُ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد.سکنه ٔ آن 270 تن است . محصول آن غلات و شغ...