اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرط

نویسه گردانی: ŠRṬ
شرط. [ ش َ رَ ] (ع اِ) در لغت بمعنی علامت است و اشراط الساعة (علامتهای قیامت ) از همین معنی است . (از تعریفات جرجانی ). علامت . ج ، اشراط. (اقرب الموارد). نشان . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || مردم سفله و ناکس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهتر و شریف قوم . از لغات اضداد است . (منتهی الارب ). اشراف . ضد است . (از اقرب الموارد). || ستور ریزه و بلایه . (منتهی الارب ). رذال مال و خرد آن . (از اقرب الموارد). || هر آبراهه ٔ خرد که از مقدار ده گزآید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اول هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این سه واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اودیشا ūdiŝâ (سنسکریت: ūddeŝa) شروط ضمن عقد: اودیشان ****فانکو آدینات 09163657861
حرف شرط و جزاء. [ ح َ ف ِ ش َ طُ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: یائی است ملینه که در اواخر افعال معنی شرط و جزا دهد، چنانکه ا...
شرت . [ ش ِ ] (اِ صوت ) حکایت آواز صوت کشیده شدن شاخه ها یا شاخه مانندها بر چیزی ، نظیر آواز کشیده شدن جارو بر زمین .- شرت شرت ؛ شرت و شرت . ...
شرت و پرت . [ ش ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چرت و پرت . رجوع به چرت و پرت شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.