اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرعب

نویسه گردانی: ŠRʽB
شرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گل شراب . [ گ ُ ل ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ از تیره ٔ گل یخها است که درختهای زینتی با گلهای معطرند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 201). |...
تنک شراب . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش َ] (ص مرکب ) آنکه شراب بسیار نتواند گواردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنک جام . (آنندراج ) : یاران موافق همه...
تنگ شراب . [ ت َ ش َ ] (ص مرکب ) زودمست یعنی کسی که از خوردن شراب زود مست گردد. (ناظم الاطباء). تنک شراب . رجوع به همین کلمه شود.
شراب زده . [ش َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مخمور. خمار. می زده . کسی که بسیاری شراب خوردن او را گزیده باشد نه آنکه شراب زده یعنی پیمانه زده ...
شراب فروش . [ش َ ف ُ ] (نف مرکب ) خمار. می فروش . باده فروش . نباذ.
شراب گروه . [ ش َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بهبهان . دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات و...
شراب زدگی . [ ش َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب )بیهوش شدن از نشئه ٔ شراب . (غیاث اللغات ). می زدگی .
نان و شراب (به ایتالیایی: Vino e pane) رمانی اثر اینیاتسیو سیلونه، نویسندهٔ ایتالیایی است. این رمان زمانی نوشته شد که سیلونه در تبعید دولت بنیتو موسول...
شراب شیراز (به زبان‌های اروپایی: Shiraz) یکی از گونه‌های شراب است که از انگور قرمز که تلفیق یا پیوندی است از دو نوع انگور به نام‌های موندوز بلانش و ان...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.