شرف الدین
نویسه گردانی:
ŠRF ʼLDYN
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا شرف عراقی . شیخ علی ملقب ، به قلندر از سالکان طریقت و واصلان حقیقت و از معاصران و مصاحبان شمس تبریزی و مولانا جلال الدین رومی بود و بسال 724 هَ . ق . درگذشت . ابیات زیر از اوست :
ره سلامت و رندی بود نشیب و فراز
تو پای شوق نداری به کوی دوست متاز.
هر مشقت که آیدت در عشق
سر بنه وز سرور خه خه زن
ور نه ای مرد گرد عشق مگرد
چون مخنث ز دور وه وه زن .
آوازه ٔ عشق مابه هر خانه رسید
درد دل ما به خویش و بیگانه رسید
از درد غم عشق به هرجا که رویم
گویند ز ره دور که دیوانه رسید.
(از ریاض العارفین ص 96 و فرهنگ سخنوران ). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) عیسی معظم بن سیف الدین ابوبکر. سومین از سلسله ٔ ایوبیان دمشق (جلوس 615 هَ . ق . وفات 624 هَ . ق .). (فر...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) مبارک بن احمدبن مستوفی اربلی . رجوع به مبارک ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ابی الفتح بن ابی منصوربن البلدی . معروف ، به ابن البلدی ، مکنی به ابی جعفر. (یادداشت مؤلف ). رجو...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا امام شرف الدین محمدبن محمد فراهی . استقرار یمین الدوله بهرامشاه بن حرب ممدوح صاحب ترجمه به ملک سی...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمود شاه اینجو. که سالها حکومت بر و بحر فارس و کرمان و شبانکاره و یزد کرد و بزرگترین اعاظم ملوک ایران...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) مملان بن وهسودان ، مکنی به ابونصر. رجوع به مملان و فهرست احوال و اشعار رودکی شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) نقیب النقباء شرف الدین علی بن طراد الزینبی . نیابت وزارت مسترشد خلیفه ٔ عباسی را داشت . (از مجمل التواریخ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) هارون بن شمس الدین جوینی . رجوع به هارون ... و نیز تاریخ مغول ص 545 و 506 و تاریخ ادبی ایران تألیف ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) لقب هبةاﷲبن عبدالرحیم بارزی جهنی ، مؤلف اسرارالتنزیل . رجوع به ابن البارزی شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن قره جای رهاوی حنفی . رجوع به یحیی ... شود.