اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرف الدین

نویسه گردانی: ŠRF ʼLDYN
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا امام شرف الدین محمدبن محمد فراهی . استقرار یمین الدوله بهرامشاه بن حرب ممدوح صاحب ترجمه به ملک سیستان سوم رجب (610 هَ . ق .) بود و در روز پنجم ربیعالاخر سال 628 هَ . ق . به دست ملاحده کشته شد. (یادداشت مؤلف ). گوینده ای فاضل و عامل است و رباعیات لطیف سراید. رباعیات زیر از اوست :
جانا به تو حاجت وصال آوردم
وین هم ز طمعهای محال آوردم
ماننده ٔ چوگان سر زلف تو باز
بر گوی زنخدان تو خال آوردم .
ای دیده به یادش چو نظر بگشایی
در پای خیال او فشان بینایی
آنگاه چو بر مردمکش بنشاندی
هشدار که دامنش به خون نالایی .
دل در خم آن دو زلف یکتاش خوش است
زیرا که نظر دررخ زیباش خوش است
گر با من شوربخت شیرین رخ او
گه گه ترشست ، گو همی باش خوش است .
ای رفته وبی تو رفته خواب از دیده
گل رفته و می رود گلاب از دیده
تا باز نبینمت نبینم خالی
خون از جگر، آتش از دل ، آب از دیده .
(از لباب الالباب ج 1 صص 213-216).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) خلخالی . حاکم خلخال ، معاصر سلطان محمد خدابنده که در حمله ٔ قتلقشاه به گیلان هنگام عبور از خلخال به ح...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ )خوارزمی . وزیر جنتمور از ایلخانان مغول که بین سالهای 630 تا 633 هَ . ق . امیری خراسان و اسفراین و جوین ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) سمرقندی . او راست : «قسطاس الافکار» در علم منطق که نسخه ای از آن را در تهران دیدم که تاریخ کتابت مائ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یاسید شرف الدین خطاط شیرازی . از خوشنویسان نامی معاصرو منسوب به دربار سلطان اولجایتو و معلم فرزند وی اب...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) شفروه ای . از دانشمندان و گویندگان اواخر قرن ششم هجری قمری (متوفای 571 هَ . ق .) بود. رجوع به ماده ٔ ش...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا شیخ شرف الدین طویل قزوینی . عالمی عامل بود و به سال 722 هَ . ق . در قزوین درگذشت . (از تاریخ گزیده ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ )طغان بن علی . از پادشاهان سلسله ٔ ایلک خانی ترکستان (از حدود 403 تا 408 هَ . ق .). (فرهنگ فارسی معین ).
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) عبدالمؤمن بن حلف دمیاطی . رجوع به عبد المؤمن ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا شرف عراقی . شیخ علی ملقب ، به قلندر از سالکان طریقت و واصلان حقیقت و از معاصران و مصاحبان شمس تبر...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) علی بن رجاء. وزیر سلطان طغرل بن محمدبن ملکشاه سلجوقی ، وزیری نالایق و بیکفایت بود. و پس از مرگ سلطان ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.