اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرف الدین

نویسه گردانی: ŠRF ʼLDYN
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمود شاه اینجو. که سالها حکومت بر و بحر فارس و کرمان و شبانکاره و یزد کرد و بزرگترین اعاظم ملوک ایران شد. وی از نسل شیخ ابوالحسن خرقانی بود. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 786). حمداﷲ مستوفی گوید: ملک شرف الدین باروی شهر شیراز را تجدید بنا کرد و بر بالای آن بروجی جهت محافظان از آجر ساخت . (نزهةالقلوب ج 3 ص 114). رجوع به فهرست جامعالتواریخ رشیدی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
رئیس شرف الدین .[ رَ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن رئیس ابوسعد المظفری ابن محمدبن حسن ، مکنی به ابوعلی و ملقب به جمال الرؤسا و قائم مقا...
شرف الدین طبیب . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ طَ ] (اِخ ) به نیابت ابن قیس نصرانی ، تدریس طب مدرسه ٔ مستنصریه داشت . (از یادداشت مؤلف ).
شرف الدین قرشی . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابوالقاسم بن عبدالحلیم . رجوع به ابوالقاسم ... شود.
شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حاجی . از خواف خراسان . از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ . ق . اتابک ...
صاحب شرف الدین . [ ح ِ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن صاحب زین الدین شود.
حسام شرف الدین . [ ح ُ م ِ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ابی بکر نسفی . رجوع به حسام نسفی شود.
ابوبکر شرف الدین . [ اَ بو ب َ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) سومین از اتابکان لر کوچک . او پس از قتل سیف الدین رستم برادر خویش در حدود 625 هَ . ق . ا...
شرف الدین مسعودی . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) مؤلف کتاب «جهان دانش » در علم هیأت . (آقای جلال الدین همایی در التفهیم به نظریه های ...
شرف‌الدین خراسانی ملقب به شرف (زادهٔ ۱۲ اسفند ۱۳۰۶ در همدان — درگذشتهٔ ۱۴ آبان ۱۳۸۳ در تهران) از برجسته‌ترین استادان فلسفهٔ یونانی در ايران بود. مهم‌ت...
شرف الدین اصفهانی . [ ش َ رَ فُدْ دی اِ ف َ ](اِخ ) یا شرف الدین شفروه ای . رجوع به شفروه ای شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.