شرق
نویسه گردانی:
ŠRQ
شرق . [ ش َ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (از مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). تابان شدن و برآمدن آفتاب . (آنندراج ). || شکافتن گوش گوسپند را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). شکافتن گوش گوسپند و بره را. (از اقرب الموارد). گوش گوسپند بشکافتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || غوره برآوردن خرمابن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || چیدن و درویدن (میوه ) را. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ضعیف شدن روشنی آفتاب یا نزدیک غروب رسیدن آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || در گلو ماندن چیزی . (از آنندراج ).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شرغ . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است به بخارا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرغ . نام قریه ای به بخارا. معرب چرغ است که نام یکی از دیه های بزرگ ب...
شرغ شرغ . [ ش َ رَ ش َ رَ / ش َ ش َ ] (اِ صوت ) بانگ بهم خوردن دو چیز. (یادداشت مؤلف ). شرق شرق . رجوع به شرق شرق شود.